حقیقت مراقبت چیست؟ | محاسبه نفس چگونه انجام میشود؟
از جمله اصول اخلاقى و عرفانى، اصل محاسبه است. سالكان راه خدا و طلّاب دار بقا همان طور كه در صبحگاهان با خویش عهد و میثاق میبندند، ساعتى را نیز براى محاسبت و بازنگرى در اعمال روزانه در نظر میگیرند.
فصل دوازدهم؛ مرابطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه | ۲
مراقبه
مرحله دوّم از مراحل مرابطه، مراقبت است. یعنى انسان پس از آن كه با خود عهد و پیمان بست باید در تمام اوضاع و احوال مراقب و نگران خویش باشد، مبادا در اثر غفلت و سهلانگارى، عهدى را كه بسته است بشكند.
بدیهى است یكى از صفات بارز مؤمن پاسدارى از عهد و پیمان است، چنان كه فرمود:
«وَ الَّذینَ هُمْ لَاماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ.[١]
مؤمنان نسبت به امانتها و عهد و پیمانشان پاى بندند.»
حقیقت مراقبت آن است كه هیچگاه خداى را فراموش نكنیم و به اعمال و اذكارى كه ما را به یاد خدا وامیدارد مداومت داشته باشیم و به هر كارى صبغه خدایى بزنیم و هر كارى را به یاد او آغاز كنیم. مثلا در موقع نشستن حتى المقدور رو به قبله بنشینیم و در هنگام خوابیدن رو به قبله به طرف راست بدن بخوابیم و از لغو و مجالس بطّالین دورى جوییم. خلاصه لحظهاى خداى را از یاد نبریم كه هر كس خداى را فراموش كند خداوند نیز او را فراموش خواهد كرد: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیهُمْ»[٢]. بدا به حال بندهاى كه خداوند او را فراموش كند و به حال خود واگذاردش كه بیتردید چنین كسى طعمه شیاطین خواهد شد.
هر كس خدا را فراموش كند سرانجام از خود بیگانه شده و شخصیت والاى انسانى خویش را از دست خواهد داد، چنان كه فرمود:
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذینَ نَسُوا اللّهَ فَانْسَیهُمْ اَنْفُسَهُمْ ....[٣]
مانند كسانى نباشید كه به طور كلّى خدا را فراموش كردند و خدا هم آنها را از خود بیگانه كرد تا آنجا كه خود را فراموش نمودند [و از مقام بندگى و انسانیت سقوط كردند] ....»
گویند هنگامى كه زلیخا با یوسف خلوت كرد و او را به خویش میخواند ناگهان چشمش افتاد به بتى كه در آن حجره قرار داشت. بیدرنگ برخاست و پردهاى روى آن افكند. یوسف به او گفت: تو از مراقبت جمادى شرم دارى، پس چگونه من از مراقبت خداوند جبّار شرمنده نباشم؟[٤] بنابراین، باید همیشه مراقب اعمال خویش باشیم و بكوشیم كه در زندگى با احتیاط گام برداریم كه مراقبت و احتیاط انسان را از غفلت و لغزش باز میدارد، و همان طور كه نسبت به امور دنیا دقّت و احتیاط میکنیم در امور آخرت نیز جانب احتیاط را بگیریم و هیچگاه از خداوند متعال غافل نشویم.
باید دانست كه مراقبت را درجاتى است كه این درجات به درجات معرفت و ریاضت سالك بستگى دارد. نخستین درجه، مراقبت پرهیزكاران و بالاترین آن، مراقبت مقربان است. به قول شاعر:
رسد آدمى به جایى كه به جز خدا نبیند
بنگر كه تا چه حد است مقام آدمیت
انسان میتواند در اثر ریاضت و مجاهدت و مراقبت تا به مقام قرب رسد و مستغرق جمال و طلعت زیباى ذوالجلال گردد، كه در آنجا مسئله برعكس شده، خدا مراقب بندهاش میشود، چنان كه درباره یوسف فرمود:
«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْلا اَنْ رَاى بُرْهانَ رَبِّهِ ...[٥]
آن زن (زلیخا) از فرط عشق با آن كه از یوسف جواب رد شنید باز دست از او برنمیداشت و در وصل او اصرار و اهتمام میکرد و اگر لطف خاص خدا و برهان روشن حق نگهبان یوسف نبود او هم به میل طبیعى به زلیخا متمایل میشد.
پس خدا بنده مخلص خویش را با ارائه جمال و جلال سرمدى از چهره زیباى زلیخا منصرف كرد و او را از لغزش باز داشت، به طورى كه تصوّر و خیال گناه را از دلش بزدود.
«طُوبى لِمَنْ راقَبَ رَبَّهُ وَ خافَ ذَنْبَهُ.[٦]
خوشا به حال آن كه همیشه خدا را در نظر داشته و از گناه خویش بیمناك باشد.
امیرالمؤمنین(ع) در باره مراقبت كلماتى دارند كه به دو مورد اشاره میشود:
«ینْبَغِی أَنْ یكُونَ الرَّجُلُ مُهَیمِناً عَلَى نَفْسِهِ مُرَاقِباً قَلْبَهُ حَافِظاً لِسَانَه.[٧]
سزاوار است كه انسان بر خویش اشراف داشته و همیشه مراقب قلب خود و نگهدار زبان خویشتن باشد.»
و در جاى دیگر مؤمن عاقل را این گونه توصیف میکند:
«... رَاقَبَ فِی یوْمِهِ غَدَهُ وَ نَظَرَ قُدُماً أَمَامَه....»[٨]
«... كسى كه در امروز به فكر فردایش باشد و همیشه چند قدم جلوتر را ببیند عاقل است ...»
نظرات شما عزیزان: